اگر آمريکاييها و اروپاييها به تعهد خود عمل کنند زمينه براي توافق خوب وجود دارد
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۳۵۱۵۱
خبرگزاری آریا-رئیس جمهور گفت: ما به یک توافق خوب و عادلانه تمایل داریم. آمریکاییها باید تصمیم بگیرند به تعهدات خود عمل کنند.
به گزارش خبرگزاری آریا، سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور در حاشیه شرکت در هفتاد و هفتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک گفتگویی با شبکه ملی تلویزیون چین (CCTV) و شبکه جهانی تلویزیون چین (CGTN) داشت که متن کامل این گفتگو در ادامه منتشر میشود:
خبرنگار: عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای را خدمتتان تبریک میگویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رئیس جمهور: بسمالله الرحمن الرحیم. ابتدا لازم میدانم که عرض سلامی به همکارانتان و همه بینندگان عزیز و گرامی داشته باشم. عضویت رسمی ایران در سازمان شانگهای فرصت متقابلی برای جمهوری اسلامی ایران و سازمان شانگهای است. کشورهای عضو سازمان شانگهای و جمهوری اسلامی ایران ظرفیتهایی دارند که با این عضویت میتوانند از پتانسیل یکدیگر استفاده کنند. با وجود عضویت کشورهایی همچون چین، روسیه، هند و کشورهای آسیای مرکزی میتوان گفت امروز بخش قابل توجهی از اقتصاد و ثروت جهان مربوط به کشورهای عضو شانگهای است.
به نظرم حضور در سازمان همکاری شانگهای زمینه خوبی برای ارتباط میان ایران و سایر کشورهای عضو است و حتما از این ظرفیت در جهت تقویت و رشد اقتصادی ایران و سازمان شانگهای استفاده خواهد شد.
من از همه کشورهای عضو به ویژه چین که زمینه عضویت دائمی ایران را فراهم کردند، تشکر میکنم.
در نطق خودتان در مجمع عمومی سازمان ملل فرمودید که دنیا وارد یک دوره جدیدی میشود و دوره سلطه را پشت سر میگذاریم و با چندجانبهگرایی و رویه و چشمانداز جدید میتوانیم اتحادهای مفیدتری را شاهد باشیم. برای ایران در این چارچوب چه افقی را میبینید؟
مردم دنیا خاطرات بدی نسبت به عصر قدیم یا دوره کهنه دارند. دوره کهنه دوره سلطهطلبی، یکجانبهگرایی، تجاوز به حقوق حقه بسیاری از ملتها بود. ما فکر میکنیم عصر جدید، عصر چندجانبهگرایی و تشکیل مجموعههای مولد قدرت جدید است. همکاری ایران با روسیه، چین و سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اوراسیا و سازمان همکاریهای اکو میتواند قدرتهای جدیدی پدید آورد.
همکاری ایران و چین میتواند قدرت جدیدی را رقم بزند، به نظر من این همکاری میتواند در جهت نفی یکجانبهگرایی در دنیا باشد.
ایران قرن بیست و یکم را چگونه تجسم میکنید؟
شاخصهای مهمی ترسیم شده است که اقداماتی که ایران اسلامی انجام میدهد با این شاخصها سنجیده میشود. در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی که رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی تدوین و اعلام کردند، چشمانداز دقیقی برای آینده ایران ترسیم شده است تا مثلا در مسائلی، چون استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی، سبک زندگی مردم ایران، علم و فناوری و در همه حوزهها ایران بتواند در جهت رسیدن به این اهداف مهم حرکت کند.
مثال میزنم؛ ما از ابتدای دولت رشد اقتصادی 8 درصد را هدفگذاری کردیم و به دنبال آن هستیم که در گام اول به رشد اقتصادی 8 درصد برسیم. ما برای رسیدن به یک ایران قوی در قرن بیست و یکم نیازمند برنامه برای رسیدن به اهداف و شاخصهای بیانیه گام دوم انقلاب هستیم.
ما در دولت برنامه تحول داریم و این کار تحولی را ادامه میدهیم تا به آن اهداف مهم نزدیک و نزدیکتر شویم.
ممکن است برخی تصور کنند که آیا میتوان به آن نقطه رسید؟ پاسخ این است که آری؛ ما میتوانیم. مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی قهرمان مبارزه با تروریسم، مکتب «ما میتوانیم» بود. سوال این است که علیرغم این تهدیدها و تحریمها آیا امکان دستیابی به رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و استقلال در همه حوزههای کشاورزی، اقتصادی و سیاسی وجود دارد؟ جواب این است که ما میتوانیم. ما با اراده و امید به آینده بسیار روشن حرکت میکنیم.
در مورد یکی از مهمترین مطالبی که در نیویورک مورد گفتگو قرار گرفته یعنی موضوع تحریمها صحبت کنید.
روابط ایران با کشورهای منطقه از جمله چین میتواند بسیاری از این تهدیدها و تحریمها را خنثی کند. تا دیروز آمریکاییها تحمیل مقاصد خود به دیگر کشورها را از طریق لشکرکشی نظامی دنبال میکردند، اما امروز تحریم حربهای برای تهدید کشورها و دولتها است. امروز همان لشکرکشی نظامی به تحریم تبدیل شده است. در واقع تحریم جنگی علیه ملتها است، اما ارتباط کشورهای تحریم شده میتواند تحریمهای آمریکایی را خثی کند. ارتباط ایران، چین و روسیه و کشورهای دیگر که در حال تحریم از سوی آمریکا هستند، میتواند باعث خنثیسازی تحریمها شود.
ما علی رغم تحریمهایی که تاکنون بوده پیشرفتهای بسیار خوبی در کشور داشتهایم. آمریکاییها فکر نمیکردند که چنین پیشرفتهایی نصیب جمهوری اسلامی شود، اما ما مصمم هستیم که علیرغم تحریمها در همه حوزهها کشور را پیش ببریم و یقین داریم که با اراده استوار و تعامل با دوستانمان در منطقه مانند چین و کشورهای آسیای مرکزی این تحریمها را کاملا خنثی کنیم.
مانع اصلی احیای برجام چیست؟
ما به یک توافق خوب و عادلانه تمایل داریم. آمریکاییها باید تصمیم بگیرند به تعهدات خود عمل کنند. فکر میکنیم اگر آمریکاییها به تعهدات خود عمل کنند، تحریمها را بردارند و تضمینهای لازم را به ایران بدهند تا با نقض برجام، به تعهدات خود پشت پا نزنند، دستیابی به توافق خوب امکان پذیر است.
این توافق جدیدی نیست، همان برجام است، لکن در برجام دو اشکال ایجاد شد. یکی اینکه آمریکاییها خارج شدند و دوم آنکه اروپاییها به تعهد خود عمل نکردند. اگر آمریکاییها و اروپاییها به تعهد خود عمل کنند فکر میکنم زمینه برای توافق خوب وجود دارد.
صحبتی داشته باشیم در رابطه با حوادث اخیر در ایران. خانم جوانی طبق گزارشات جانش را از دست داده که باعث تظاهرات در شهرها شده است. شما دستور تحقیقات و پیگیری لازم را دادید، وضعیت این تحقیقات چیست و چه میخواهید به آن تظاهرکنندگان بگویید؟
از مراجع ذیربط خواستهام که موضوع از دست دادن جان این خانم به طور جدی و دقیق پیگیری شود. گروههای مختلفی این موضوع را بررسی میکنند تا مشخص شود آیا قصور یا تقصیری در این قضیه بوده یا فوت ایشان به شکل طبیعی اتفاق افتاده است. این موضوع در حال بررسی است. من نمیخواهم اظهارنظر قطعی کنم لکن یک گروه از مجلس ایران این موضوع را بررسی کردند و گفتند ضرب و شتمی نبوده و عوارض جسمی خودِ خانم باعث فوت شده است.
این خانم قبلا دو بار جراحی شده و اسناد پزشکی او هم موجود است. یک گروه هم از طرف پزشکی قانونی این موضوع را بررسی کردند. پزشکی قانونی هم قریب به همین نظر را دادند، اما من الان نظر قطعی نمیدهم و اظهارنظر قطعی را به قاضی و دستگاه قضایی واگذار میکنم. آنها نظر قطعی میدهند.
اما نکته اینجاست که از این دست حوادث در غرب هم اتفاق میافتد. میبینید طبق اعلام روزنامه گاردین در 28 هفته بیش از 80 زن در کشور انگلیس جان خود را در اثر نوع برخورد پلیس با آنها از دست دادهاند. چه کسی این مسئله را بررسی کرد که علت این حوادث چیست؟ در همین آمریکا در سال گذشته بیش از هزار نفر به دست پلیس کشته شدند، چه کسی رفت بررسی کند که این هزار نفر چگونه به دست پلیس کشته شدند!
ما معتقدیم که حفظ حقوق بشر جزو ذات جمهوری اسلامی است، یعنی چه کسی بخواهد، چه نخواهد، ما هم به اعتبار ماموریت الهی و هم ماموریتی که از طرف مردم به ما محول شده خودمان را موظف به حفظ جان انسانها میدانیم و نسبت به مال و حقوق انسانها حتما این کار را میکنیم. اما سوال این است چرا آنهایی که امروز فریادشان بلند است، استانداردهای دوگانه را دنبال میکنند. یک جا حقوق انسان هست یک جا نیست؟! نسبت به این خانم دغدغه حقوق انسان دارند، اما نسبت به آن خانمهای دیگر چه؟ نسبت به آن هزار نفر چه؟ نسبت به بسیاری از مصادیق نقض حقوق بشری که در دنیای امروز اتفاق میافتد چه؟ (نسبت به) آنچه که در فلسطین اتفاق میافتد چه؟
آمریکاییها دو دهه در افغانستان حضور داشتند، جز جنگ و خونریزی و کشتن زن و کودک هیچ چیز باقی نمانده است. فقط 35 هزار کودک معلول شدهاند. چه کسی جواب اینها را میدهد؟ اینها حقوق انسان نیست؟ کسی درباره اینها نباید تحقیق کند؟ کسی نباید از اینها سوال کند که نتیجه دو دهه حضور آمریکاییها و ناتو در افغانستان چه بوده است؟ این حضور چه آبادانی برای افغانستان آورده است؟ جز جنگ و خونریزی و جز بدبختی برای مردم افغانستان چیز دیگری آورده است؟ اینها حقوق انسان نیست؟ چرا حقوق انسان در افغانستان بررسی نمیشود؟
آنچه که در ایران دارد اتفاق میافتد، یکی بحث مطالبات یا اعتراضها است. دولت و مسئولین همواره برای اعتراضها احترام قائل هستند. ممکن است اعتراضات صنفی واقع شود و اقشار اعتراض کنند، اشکالی ندارد! بیان خواسته اشکالی ندارد، اما آنچه که امروز دارد واقع میشود تحریکی است که از جانب کشورهای غربی و رسانههایشان صورت میگیرد و مردم را دعوت به اغتشاش میکنند.
میخواهند روی موج خواستههای مردم سوار شوند و یک رفتار سیاسی در جهت ضدیت با نظام جمهوری اسلامی میکنند. افرادی را تحریک و آنها را دعوت به اغتشاش میکنند. اغتشاش در هیچ کشوری قابل قبول نیست. هیچ دولتی قبول نمیکند نظم کشور او به هم بخورد. «ایجاد آتش سوزی» و «به خطر انداختن جان مردم» اعتراض نیست. اعتراض و بیان مطالبات همواره مورد توجه قرار گرفته است. اصلا ایران کشور آزادی بیان است. وقتی رسانههای آمریکایی و اروپایی مردم را به اغتشاش تشویق میکنند این یعنی ناامنی، قتل و خونریزی. این دیگر اعتراض نیست، این بر هم زدن نظم کشور است و طبیعتا این موضوع قابل تحمل نیست.
پس اینجا سه مسئله هست:
یک؛ مسئله خانمی که برای او حادثهای اتفاق افتاده است که حتما پیگیری میشود. حق هیچکس نباید ضایع شود. من به پدر ایشان زنگ زدم و گفتم که خاطرتان جمع باشد که ما موضوع را پیگیری میکنیم. ایشان هم در مصاحبهای گفت از وقتی که رئیس جمهور با من تماس گرفت قوت قلب پیدا کردم که حتما ایشان پیگیری میکنند.
مردم به من اعتماد دارند. این اعتماد مردم سرمایهای برای بنده است. وقتی وعده کردم، پیگیری میکنم، مجدانه هم پیگیری خواهم کرد. گفتم این دخترخانم مثل دختر خودِ من میماند، همه دخترهای ایران دختران ما هستند.
دو؛ اعتراض که شنیدنی است. این جزو برنامههای ماست و همواره این حرفها شنیده میشود.
سوم؛ موجسواری است که غربیها میخواهند، که ربطی به دو مورد قبلی ندارد. اجازه نمیدهیم ضد ایران و ضد نظام جمهوری اسلامی موج سواری کنند. امروز آمریکاییها و غربیها میخواهند روی موج اعتراض سوار شوند و اغتشاش ایجاد کنند؛ طبیعتا این موضوع تحمل نمیشود.
جنابعالی با رئیس جمهور چین آقای «شیجین پینگ» در سمرقند دیدار داشتید و همچنین چندین بار بصورت تلفنی با یکدیگر گفتگو کردهاید. نظرتان درباره ایشان چیست و با توجه به بعضی از مطالب بینالمللی چه دیدی نسبت به ایشان دارید؟
فکر میکنم کشور دوست ما چین در دوران مدیریت آقای شی جین پینگ گامهای بلندی در جهت رشد اقتصادی برداشته است و همچنین تدابیر ایشان در روابط بین کشورهای منطقه زمینه خوبی ایجاد کرده است.
در زمینه ارتقای روابط ایران و چین نیز در دوره مدیریت ایشان و با ملاقاتی که با رئیس جمهور چین داشتیم زمینه همکاریهای بهتری فراهم و یک نقطه عطفی ایجاد شده است
امروز با به حاشیه رانده شدن ویروس کرونا و رفع محدودیتی که ایجاد شده بود، زمینه سفر به چین به منظور تحکیم روابط دو کشور آماده شده است. من هم از ایشان برای سفر به تهران دعوت کردم که قرار شد پس از سفر بنده به پکن، سفر ایشان به تهران هم انجام شود. توافق کردیم که سطح روابط اقتصادی و تجاری میان دو کشور ارتقا پیدا کند.
بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین به زودی آغاز میشود که برای ما جلسه مهمی است. چه انتظاری در رابطه چین و ایران پس از برگزاری این کنگره وجود دارد؟
بنده در دیدار با آقای «شی جین پینگ» هم (برای برگزاری موفق کنگره) آرزوی موفقیت کردم و گفتم امیدوارم که در این نشست مهم تصمیماتی در جهت ارتقای چین و نیز توسعه روابط تهران - پکن گرفته شود. امروز ارتباطات ما با کشور چین یک ارتباطات معمولی مثل سایر کشورها نیست. ارتباط ما با این کشور ارتباطی بسیار قدیمی و راهبردی است. ما برنامه همکاری جامع 25 ساله را با چین امضا کردیم. ممکن است برخی از این برنامه ناراحت شوند، اما اشکالی ندارد، چرا که ما مصمم هستیم برنامه جامع همکاری بین ایران و چین با جدیت اجرایی شود. در دیداری که در حاشیه نشست شانگهای در سمرقند با یکدیگر داشتیم نیز تاکید کردیم که این برنامه باید به سرعت اجرایی شود.
روز اول اکتبر روز اول سال نو تقویم چینی است. پیامتان را در رابطه با این جشن سال نو به مردم چین برسانید.
به مردم چین سال جدید را تبریک میگویم. امیدوارم که در سال نو در همه عرصههای زندگی همراه با نوآوری، خلاقیت، ابتکار و پشتکاری که چینیها همیشه دارند، موفق باشند. پشتکار آنها باعث شده که امروز چین به عنوان یک قدرت اقتصادی و سیاسی توانایی قابل توجهی را بروز دهد.
من اطمینان دارم با مدیریت مدیران امروز در چین و با پشتکار مردم این کشور که معروف به تلاش و خستگیناپذیری هستند، بتوانید با خلاقیت و با ابتکار عمل خود عرصههای مختلفی را در دنیا دنبال کنید و با همکاری و همراهی با مردم منطقه گامهای بلندی را در جهت پیشرفت چین در عصر جدید بردارید.
منبع: خبرگزاری آریا
کلیدواژه: توافق سازمان شانگ جمهوری اسلامی سازمان همکاری اتفاق می افتد تعهدات خود خود عمل کنند کشور های عضو رشد اقتصادی آمریکایی ها توافق خوب حقوق انسان نظر قطعی تحریم ها کشور ها چه کسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۳۵۱۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟
حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره
کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»
او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»
گذشته جامعه مدنی در ایران
او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»
درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰
کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»
او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»
چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟
کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»
طرح مساله اصلی
کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»
او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»
کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»
۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین
این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»
او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعتهای کثیر بینام، گمنام، فرمهایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»
بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»
نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم
کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»
سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک
این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»
او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»
تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت
کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»
او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»
وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»
کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»
او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»
آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمتهایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»
کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»
همه در یک دادگاه بزرگ
کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»
او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »
چکیده پسینی
در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»
بیشتر بخوانید:
نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمیپروریم فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899561